نسبت و رابطه بین موسیقی و عرفان و تصوف از منظر آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و
فونکشنال در این تحقیق بررسی می شود.
از جنبه آنتولوژیک؛ «موسیقی
عرفانی» تجلی جمال و نغمه الهی است.
موسیقی و عرفان از منظر اپیستمولوژیك نوعی از
هستی (Existence) به معنی عرفانی است (یعنی جنبه ظلّی دارند) و هر دو
روشی بری
وصول به مبد ا اعلی به شمار می روند.
بدین معن ا که موسیقی علاوه بر این که گونه ای
از تجلی اسماء الهی است؛ از طریق موسیقی عرفانی امكان دست یابی به عالم ملکوت و
لاهوت نیز فراهم میگردد.
این جنبه ی تركیبی و نزدیكی موسیقی و عرفان است و حاصل
همراهی آنها بیداری (Awareness) است.
بیداری، معرفت، آرامش
و زیبایی چهار
جزء تفكیكناپذیر موسیقی عرفانی است.
موسیقی عرفانی یکی از کلیدهای دست یابی
به حقیقت الهی است.
البته از منظر عارفان و صوفیان؛ آن گونه از موسیقی که اسباب
غفلت، جهل و گناه شود، مذموم و مطرود است و جایز نیست.
موسیقی عرفانی گونه ای عمیق و معنوی از موسیقی است که همراه با معرفت الهی و
زیبایی است و راه عبادت و سلوک الی الله را هموار می کند.
نشانه های موسیقی در تمدن اسلامی، حالتی عمیق از صدای دوست تلقی می شده؛
این
حقیقتی است که با وسیله ای بی جان، معجزه عمیق وجود ر ا سامان می دهد و با کنار هم
گذاشتن نت ها و صداها، درک عمیقی از احساس و تلطیف روح به دست می آید.
در تصوف
اسلامی حتی افرادی از قبیل غزالی و کاشانی احكام عبادی برای سماع وضع كرده
اند.
عموم مذاهب اعم از شیعـه، سنّی و اهل تصوف هم چون مولویه، نقشبندیه،
قادریه، خاکساریه، صفویه و ... سماع ر ا به عنوان بخشی از سیر و سلوك دینی وَ «موسیقی
عرفانی» و جزو آداب و سنن سلوک دانستهاند.