مولانا جلال الدین محمد
بلخی خراسانی ستارۀ تابناک آسمان معنویت و مثنوی معنوی شاهکار ادبیات
عرفانی جهان است.
تفسیر نوین و بازخوانی مثنوی معنوی مولوی بر اساس
"متدلوژی تحلیل گفتمان"، "سیکل هرمنیوتیکی" “hermeneutic circle” ،
"رویکرد کل نگر" “synoptically approach” و توجه به "سیاق" “context”
داستان صورت پذیرفته است.
شروح مثنوی طی هفت صد سال گذشته عموما بر
اساس "شرح بیت به بیت" یا "روش متوالی" بوده است. روش مرسوم تفسیر بیت
به بیت، گرچه مفید است، اما کافی نیست؛ زیرا با توجه صِـرف به اجزاء،
"کـل" فراموش شده است؛ بدین معنا که در لا به لای انبوه ابیات و شرح
آنها از غایت و مقصد و مقصود مولانا از هر "حکایت"، "دفتر" و کل "کتاب
مثنوی" غفلت شده است.
برای مثال اسماعیل آنقروی شارح مثنوی در "شرح
کبیر مثنوی معنوی" در 78 صفحه به شرح و تفسیر حکایت "شاه و کنیزک"
پرداخته (شرح کبیر انقروی، ج 1، ص 55-133)؛ ولی محمد اکبرآبادی در شرح
مثنوی موسوم به "مخزن الاسرار" این داستان را در 25 صفحه (شرح مثنوی
اکبرآبادی، ج 1، ص 19-44) شرح کرده و عبدالباقی گولپنارلی شارح معاصر
ترک در "شرح مثنوی معنوی" 22 صفحه را به شرح این حکایت اختصاص داده است
(گولپینارلی، ج 1، ص 92-110)، اما خواننده با خواندن شروح مذکور در
صفحات متعدد، متوجه مقصود و غایت داستان نمیشود.
کاربرد چنین روشهای
غیرمکفی در شرح و تفسیر مثنوی، سبب شده بسیاری از شارحین، از جمله
"ادوارد براون" و "آرتور آربری"، مثنوی را مجموعه ای آشفته و بی نظم
تلقی کنند. (ساختار معنایی مثنوی معنوی؛ سید سلمان صفوی؛ ص 19- 23)
اثبات وجود نظم و ساختار در مثنوی مثنوی (کتاب ساختار معنایی مثنوی
معنوی) در سال 2001 میلادی توسط مؤلف و معرفی آن به حلقۀ بینالمللی
مثنوی شناسان جهان، در اروپا، آمریکا، ترکیه، ایران و جهان عرب با
استقبال صمیمانۀ مثنوی شناسان برجستۀ جهان از قبیل پروفسور سید حسین
نصر، پروفسور ویلیام چیتیک، پروفسور جیمز موریس، دکتر هلمسکی، دکتر
استعلامی، دکتر توفیق سبحانی و ... مواجه شد.
در کتاب "راه نو" کوشش
شده با "رویکرد کل نگر" - نه جزء نگر - تحلیل پیوسته و منسجمیاز کل هر
حکایت با روش هرمنیوتیکی ارائه شود؛ به نحوی که با توجه به معانی
اجزاء، بدون غرقه شدن در آنها، ماحصل مفهوم، معنا و پیام مرکزی هر
داستان به وضوح تبیین شود.
بر اساس این روش، پس از بیان خلاصۀ ظاهری هر
حکایت، با توجه به این اصل بنیادین که "مثنوی کتابی است عرفانی"؛ با
استفاده از روش هرمنیوتیکی از ظاهر حکایات، معنا و مفهوم باطنی آنها
تبیین شده است.
بدین سان ابتدا با شناسایی سمبلهای اصلی هر حکایت و
معنای نمادین آنها، با به کارگیری تکنیک "ارجاع جزء به کل و کل به جزء"
یعنی "سیکل هرمنیوتیکی"، حکایات تاویل شده است. بدین معنا کتاب حاضر
رویکردی کل نگر با روشی هرمنیوتیکی به مثنوی است. در وهلۀ دوم خواننده
با آشنایی اجمالی با جنبۀ ظاهری داستان و تأویل معنوی آن، با خواندن
متن اصلی به یاری مطالب پیشین، فهم روشنی از مطلب به دست آورده، در
صورت قابلیت، به حقیقت دست مییابد.
"کثرت و وحدت": مولانا مثنوی را "دکان وحدت" میخواند؛ در حالی که روش
تفسیر "بیت به بیت" با تأکید بر جنبۀ "کثرات" مثنوی، از دیدن "وحدت" آن
ناتوان است. تأویل کل نگر بر جنبۀ "وحدت" مثنوی معنوی - جوهرۀ حقیقی
مثنوی - تأکید میکند. در کتاب "راه نو، تفسیر نوین مثنوی معنوی"،
"وحدت" در ابیات مثنوی در چهار رده تقسیم بندی شده: "وحدت حکایتی"،
"وحدت موضوعی"، "وحدت مفهومی" و "وحدت حکایتی ـ تعلیماتی".
"وحدت حکایتی": در این وحدت یک پارچگی حکایتی، محور اصلی ارتباط ابیات
و بخشهای مختلف یک داستان یا گفتمان است.
"وحدت موضوعی": در این وحدت وجود یک حکایت واحد، عامل ارتباط مطالب با
یکدیگر نیست؛ بلکه پی گیری موضوعی واحد در متن داستانهای کوتاه و
متعدد، عامل وحدت است.
"وحدت مفهومی": در این وحدت، مطالب حکایتی واحد یا موضوعی مصرّح، عامل
وحدت نیست؛ بلکه عامل وحدت، مفهومیاست که غیر مستقیم از ظاهر متن به
دست میآید.
"وحدت حکایتی ـ تعلیماتی": در این وحدت، جنبۀ روایی ابیات و همچنین
تعالیم نظری و عملی مصرّح، محور وحدت است.